این وب مجهزبه دوربین مداربسته می باشد.
@هرچی ورداشتی باذکرمنبع@اومدی اینجانظریادت می خوام باهاتون حرف بزنم.چیزایی روبایدبدونید:
1-(اینجا)چاردیواری اختیاری
2-(اینجا)هرجوررفتارکنی جواب می گیری
3-ورودبی جنبه هاممنوع
4-ورودافرادی که بهشون می خندی پررومیشن ممنوع...
5-ماهرروزشادترازدیروزیم.....(پس شماهم شادباشید....لطفآ)
باتشکرفراوان....
"ممل اتمی"
انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و ...
او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.
به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!
یك روز كاملاً معمولى تحصیلى بود. به طرح درسم نگاه كردم و دیدم كاملاً براى تدریس آماده ام. اولین كارى كه باید مى كردم این بود كه مشق هاى بچه ها را كنترل كنم و ببینم تكالیفشان را كامل انجام داده اند یا نه.
هنگامى كه نزدیك تروى رسیدم، او با سر خمیده، دفتر مشقش را جلوى من گذاشت و دیدم كه تكالیفش را انجام نداده است. او سعى كرد خودش را پشت سر بغل دستیش پنهان كند كه من او را نبینم. طبیعى است كه من به تكالیف او نگاهى انداختم و گفتم: "تروى! این كامل نیست."
او با نگاهى پر از التماس كه در عمرم در چهره كودكى ندیده بودم، نگاهم كرد و گفت: "دیشب نتونستم تمومش كنم، واسه این كه مامانم داره مى میره."
هق هق گریه ی او ناگهان سكوت كلاس را شكست و همه شاگردان سرجایشان یخ زدند. چقدر خوب بود كه او كنار من نشسته بود. سرش را روى سینه ام گذاشتم و دستم را دور بدنش محكم حلقه كردم و او را در آغوش گرفتم. هیچ یك از بچه ها تردید نداشت كه "تروى" بشدت آزرده شده است، آن قدر شدید كه مى ترسیدم قلب كوچكش بشكند. صداى هق هق او در كلاس مى پیچید و بچه ها با چشم هاى پر از اشك و ساكت و صامت نشسته بودند و او را تماشا مى كردند.
سكوت سرد صبحگاهى كلاس را فقط هق هق گریه هاى تروى بود كه مى شكست. من بدن كوچك تروى را به خود فشردم و یكى از بچه ها دوید تا جعبه دستمال كاغذى را بیاورد. احساس مى كردم بلوزم با اشك هاى گرانبهاى او خیس شده است. درمانده شده بودم و دانه هاى اشكم روى موهاى او مى ریخت.
سؤالى روبرویم قرار داشت: "براى بچه اى كه دارد مادرش را از دست مى دهد چه مى توانم بكنم؟"
تنها فكرى كه به ذهنم رسید، این بود: "دوستش داشته باش ... به او نشان بده كه برایت مهم است ... با او گریه كن." انگار ته زندگى كودكانه او داشت بالا مى آمد و من كار زیادى نمى توانستم برایش بكنم. اشك هایم را قورت دادم و به بچه هاى كلاس گفتم: "بیایید براى تروى و مادرش دعا كنیم." دعایى از این پرشورتر و عاشقانه تر تا به حال به سوى آسمان ها نرفته بود.
پس از چند دقیقه، تروى نگاهم كرد و گفت: "انگار حالم خوبه." او حسابى گریه كرده و دل خود را از زیر بار غم و اندوه رها كرده بود. آن روز بعدازظهر مادر تروى مرد.
هنگامى كه براى تشییع جنازه او رفتم، تروى پیش دوید و به من خیر مقدم گفت. انگار مطمئن بود كه مى روم و منتظرم مانده بود. او خودش را در آغوش من انداخت و كمى آرام گرفت. انگار توانایى و شجاعت پیدا كرده بود و مرا به طرف تابوت راهنمایى كرد. در آنجا مى توانست به چهره مادرش نگاه كند و با چهره ی مرگ كه انگار هرگز نمى توانست اسرار آن را بفهمد روبرو شود.
شب هنگامى كه مى خواستم بخوابم از خداوند تشكر كردم از اینكه به من این حس زیبا را داد، تا توان آن را داشته كه طرح درسم را كنار بگذارم و دل شكسته یك كودك را با دل خود حمایت كنم ...
بازی زیبای Air Conflicts یک بازی جنگی هیجانی ، و هواپیمائی است که با حجم کم خود توانسته دل هر بازی خوری را ببرد. این بازی یکی از بازی های مطرح سطح هوائی و جنگ جهانی است که گاهی ، نسخه هایی از این بازی انتشار پیدا میکند که با استقبال گرم طرف داران خود روبرو میشود. امروز یکی از نسخه های عالی و معروف این بازی زیبا را برای شما ، بازدید کنندگان و اعضای سایت گیم ایران اماده کرده ایم تا ان را دانلود کرده و نهایت لذت را از بازی کردن با ان ببرید.
اگر تا کنون بازی های هواپیمایی را بازی کرده باشید ، متوجه شده اید که این گونه بازی ها کنترل سختی دارند..! یعنی هدایت این گونه بازی ها بیشتر موارد ، دشوار بوده و بازیکن را نا امید میکند اما یکی از نقات قوت شایان ذکر این بازی در این است که به طوری طراحی شده است که با حرکت های ساده ماوس کامپیوتر ، شما براحتی بتوانید هواپیمای خود را هدایت کرده و به طرف هدف بروید…
سلاح ها و هواپیماهای موجود در این بازی ترکیبی از هواپیماهای جنگ جهانی و هواپیماهای امروزی هستند به طوری که شما با جنگنده هایی که تنها یک ملخک در جلوی خود دارند هم عملیات های بازی را انجام خواهید داد و برخی اوقات هم به علت کسب امتیازهای بالا ، مشاهده میکنید که با سلاح های مدرن تری نیز میتوانید مراحل را بگذرانید. گیم پلی بازی خیلی عالی طراحی شده به طوری که شما با مناطق مختلفی روبرو خواهید شد ، برای مثال گاه در اسمان مصر و یا بیابان های گرم و گاهی در هوای بارانی و یا در اسمان جنگل های زیبا به مبارزه خواهید پرداخت. گرچه کارهای تکراری که در مراحل مختلف بازی ، باید انجام دهید باعث میشود که گاهی از گیم پلی بازی دل سرد شوید ولی این را به شما قول میدهیم که زیبائی مراحل و نحوره نورپردازی بازی ، شما را پای کامپیوتر میخ کوب خواهد کرد.
گرافیک بازی هم از وضعیت خوبی برخوردار است ، و میتوان گفت شما با یک بازی همه فن حریف روبرو هستید ، برای اجرای بازی یک گرافیک ۲۵۶ کفایت میکند ولی هنگام اجرا متوجه خواهید شد که گرافیک جای بسی تامل دارد و در کنار موسیقی و صدا گذاری خوب ، یک محصول مناسب را به کاربران ارائه کرده است
به تمام دوست داران این سبک از بازی های رایانه ای پیشنهاد میکنیم تا این بازی را از دست ندهند.
:::::::::برای دانلودبروادامه مطلب:::::::::
:: موضوعات مرتبط:
دانلودها2 , ,
:: برچسبها:
دانلودها ,
:: بازدید از این مطلب : 360
1_هفت نفر دکترند یک نفر مهندس 2_هفت نفر عینکی اتد یه نفر بدون عینک 3_هفت نفر غیر اخوندند یه نفر اخوند 4_هفت نفر ریش دارند یک نفر بی ریش 5_هفت نفر اصولگرا هستند یک نفر اصلاح طلب 6_هفت نفر راست دست هستند یک نفر چپ دس 7_هفت نفر سر کار و نخودی اند یک نفر رئیس جمهور
↓ ¤ ↓ ¤ ↓ ¤ عاقد : آیا وکیلم شما را به مهریه 1360 عدد پست و لایک مادم العمر و ادمینی 14 پیج به عقد ایشان در آورم !؟ ... ... دختر: با اجازه تمامی فرندهام بـــــــــــــله ! عاقد: آیا شما حاضرید که وضعیت فیسبوک خود از Single به Married تغییر دهید !؟ پسر : بله .......! عاقد : من شما را در حال حاضر زن و شوهر اعلام میکنم ! شما هم اکنون میتونید عکسای عروسیتون رو آپلود کنید و فراموش نکنید منو هم تگ کنید ... مبارکه ......لایک ..لایک