این وب مجهزبه دوربین مداربسته می باشد.
@هرچی ورداشتی باذکرمنبع@اومدی اینجانظریادت می خوام باهاتون حرف بزنم.چیزایی روبایدبدونید:
1-(اینجا)چاردیواری اختیاری
2-(اینجا)هرجوررفتارکنی جواب می گیری
3-ورودبی جنبه هاممنوع
4-ورودافرادی که بهشون می خندی پررومیشن ممنوع...
5-ماهرروزشادترازدیروزیم.....(پس شماهم شادباشید....لطفآ)
باتشکرفراوان....
"ممل اتمی"
سلام مهسا جون سیزده کجا میرین؟ اگه میشه بیا با هم بریم. اخه پارسال با تو خیلی خوش گذشت . . . . . . . تو که میبینی اس ام اس مال تو نیست مرض داری تا اخر میخونیش؟؟
صبا را گفتم از کویت برایم شمیم دلنشینی رو بیاره عجب بوی بدی آورد اما تو دیشب لوبیا خوردی دوباره
---------------------------- پیامك های ضدحال . اس ام اس . جوك جدید ----------------------------تو رو به قیمت جون ؛ به همین یه لقمه نون تو رو به ماه آسمون ؛ به عاشقای بی نشون تو رو به حرمت چشمهات ؛ به همه ی مقدسات ؛ تو رو به خود خدا ؛ به هق هق شبونه هات ؛ قسمت میدم، جوراب هاتو بشور خفمون کردی
مردی که کمک خواست به گذشته پر مشقت خویش می اندیشید، به یادش می افتاد که چه روزهای تلخ و مرارتی را پشت سر گذاشته، روزهایی که حتی قادر نبود قوت روزانه زن و کودکان معصومش را فراهم نماید. با خود فکر می کرد که چگونه یک جمله کوتاه فقط یک جمله که در سه نوبت پرده گوشش را نواخت، به روحش نیرو داد و مسیر زندگانیش را عوض کرد و او و خانواده اش را از فقر و نکبتی که گرفتار آن بودند نجات داد.
او یکی از صحابه رسول اکرم بود. فقر و تنگدستیبر او چیره شده بود. در یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده، با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود و وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهد و از حضرت استمداد مالی کند.
با همین نیت رفت، ولی قبل از آنکه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اکرم به گوشش خورد:« هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کک می کنیم، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوق دراز نکند، خداوند او را بی نیاز می کند.»
آن روز چیزی نگفت. و به خانه برگشت . باز با هیولای مهیب فقر که همچنان بر خانه اش سایه افکنده بود روبرو شد. ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اکرم حاضر شد، آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم شنید:« هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم، ولی اگر بی نیازی بورزد، خداوند او را بی نیاز می کند.»
این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید، به خانه خویش برگشت، و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان می دید، برای سومین بار باز به همان نیت به مجلس رسول اکرم رفت، باز هم لبهای رسول اکرم به حرکت آمد و با همان آهنگ که به دل قوت و به روح اطمینان می بخشید همان جمله را تکرار کرد.
این بار که آن جمله را شنید، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جله یافته است.
وقتی که خارج شد با قدمهای مطمئن تری راه می رفت. با خود فکر می کرد که دیگر هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت/ به خدا تکیه می کنم و از نیرو واستعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می کنم و از او می خواهم که مرا در کاری که پیش می گیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد
با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است؟ به نظرش رسید عجالتاً این قدر از او ساخته هست که برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد و بفروشد. رفت و تیشه ای عاریه کرد و به صحرا رفت، هیزمی جمع کرد و فروخت. لذت حاصل دسترنج خویش را چشید. روزهای دیگر به این کار ادامه داد تا به تدریج توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان سایر لوازم کار را بخرد. باز هم این به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد.
روزی رسول اکرم به او رسید و تبسم کنان فرمودند:« نگفتم هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک خواهیم کرد، ولی اگر بی نیازی بورزد خداوند او را بی نیاز می کند.»
:: موضوعات مرتبط:
جوکر , ,
:: بازدید از این مطلب : 408
اصولا کار ما ایرانی جماعت همینجوری است! فکر می کنیم خیلی کارمان درست است! اصلا خود خود تجربه ایم! باحالیم! فقط نمیدانم چرا وقتی مرغداری تاسیس میکنیم میرویم دان مرغ فروش میشویم!
پل میسازیم، زیرش نمایشگاه میشود خود پل را یادمان میرود نمایشگاهش را اداره میکنیم!
اصلا نمایشگاه را وسط شهر میسازیم ترافیک میشود، بعد مسجدمان را نمایشگاه میکنیم، آن وقت ملت که میخواهند بروند نماز بخوانند تا اولین مسجد باید بلیط هواپیما بگیرند!
کار شش ماهه را یکساله انجام میدهیم! آخرش هم نصفه باقی میماند! اما کار یکساله را یک ماهه انجام میدهیم ، گند هرجایش هم که درآمد سریعا با بتونه میپوشانیمش !
دور از محضر حضرات جانور هایی هستیم برای خودمان!
اصولا ما ایرانی ها هر جا بصرفد هستیم! چه جور هم هستیم! پول نداریم و همه اش مینالیم! جشن عاطفه ها کیلویی چند!؟؟؟ اما وقت گرانی دلار برای خرید های 50 میلیونی صف میکشیم!
فلذا اگر دیدید یک موقع ما ننوشتیم بدانید که کلا خودمان خجالت کشیده ایم! فلذا شرمنده مان نکنید! که....
که فعلا نمی صرفد!!!
پی آخر نوشت: (( تمام سعیم بر این بود که مردم بفهمند............ اما آنها فقط خندیدند! چارلی چاپلین!))
:: موضوعات مرتبط:
جوکر , ,
:: بازدید از این مطلب : 383